چاقوکشی وحشتآور دختر جوان برای مادرش
تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۰۳۳۵۲
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر ۳۴ ساله ای است که با شکایت مادرش به کلانتری هدایت شده بود.
این دختر مجرد که با جیغ و فریاد بیان می کرد مادرم قصد دارد مرا به بیمارستان روان پزشکی بفرستد پس از آن که با دخالت مددکار اجتماعی کلانتری کمی آرام گرفت با تاکید بر این که من دیوانه نیستم، درباره سرگذشت خود گفت: پدرم اهل خوزستان و مردی عرب زبان بود که با مادرم در مشهد ازدواج کرده است من هم بعد از آن که دو سال در رشته روان شناسی تحصیل کردم دیگر نتوانستم در دانشگاه درس بخوانم و به همین دلیل دانشگاه را رها کردم و در کنار ۴ خواهر و برادر دیگرم در خانه ماندم ولی از همان دوران نوجوانی احساس می کردم قیافه ظاهری من با دیگر خواهر و برادرانم تفاوت دارد چرا که من دختری سبزه رو بودم و آن ها چهره ای سفید و زیبا داشتند از سوی دیگر نیز رفتارهای من شباهت کمی به پدرم داشت ولی با مادرم تفاوت زیادی داشتم چرا که او «شوری» را زیاد دوست داشت و من از خوراکی های «ترش» لذت می بردم به همین دلیل با خودم می اندیشیدم شاید آن ها پدر و مادر واقعی من نباشند البته وقتی نزد عمه هایم می رفتم اوضاع به کلی فرق می کرد و در کنار آن ها احساس آرامش می کردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همیشه تصورم بر این بود که مادرم همه خواسته های خودش را به من تحمیل می کند به همین دلیل سعی می کردم کمتر با او حرف بزنم، هر بار با هم روبه رو می شدیم کارمان به دعوا و جنگ و جدال می کشید، این اختلافات بعد از مرگ پدرم شدت گرفت به طوری که احساس می کردم مادرم از همه کارهای من ایراد می گیرد.
از یک سال قبل دیگر همواره با خودم چاقو حمل می کردم تا اگر کسی برخلاف میل من رفتار کرد او را با چاقو بزنم چون من پسری را دوست داشتم و می خواستم با آن پسر ازدواج کنم اما مادرم با حرف هایش آن پسر جوان را فراری داد و دیگر ارتباطش را با من قطع کرد. چند بار تصمیم به خودکشی گرفتم و بارها نیز قصد داشتم مادرم را با چاقو بزنم چون او با همه کارها و حرف های من مخالفت می کند و اجازه هیچ کاری را در خانه به من نمی دهد، وقتی در کاری دخالت می کنم، می گوید «تو هم مانند پدرت دیوانه هستی!» او با همین رفتارهایش پدرم را نیز چند بار در بیمارستان روان پزشکی بستری کرده است و حالا مرا با چوب می زند اما چون من سروصدا می کنم هیچ کس حرف های مرا باور نمی کند که من دیوانه نیستم.
ساعتی بعد و در حالی که دختر جوان با سخنان و مشاوره های مددکار اجتماعی کلانتری آرامش خود را بازیافته بود با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری) و با هماهنگی های قضایی به بیمارستان روان پزشکی منتقل شد تا بررسی های علمی و تخصصی درباره چاقوکشی های دختر جوان صورت گیرد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: جام جهانی قطر آلودگی هوا تیم ملی فوتبال ایران حماسه ملبورن روز پرستار دختر جوان چاقوکشی اختلافات خانوادگی جام جهانی قطر آلودگی هوا تیم ملی فوتبال ایران حماسه ملبورن روز پرستار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۰۳۳۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.
پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»